حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای
سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت!
بقیه در ادامه مطلب
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 292 | amirzarbakhsh |
![]() |
0 | 578 | ailar |
![]() |
0 | 528 | helya |
![]() |
3 | 973 | mr-like |
![]() |
1 | 719 | mr-like |
![]() |
5 | 1496 | mr-like |
حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای
سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت!
بقیه در ادامه مطلب
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند،
یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است
این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
بقیه در ادامه مطلب
ثنا کولی بنفشش را روی شانه اش جابجا کرد
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید...
بله چه لذتی دارد این حجاب
ارزشی که خدا برای تو قائل شد
و تو
ناموس خدایی
با ما در ادامه مطلب همراه باشید...
مهتاب،به مامان و بابا حق بده که نگران آینده تو باشن،حسین پسر خیلی خوبیه،من هم قبول دارم،ولی مریضه،می دونی چی میخوام بگم...ممکنه خیلی کم بتونید با هم زندگی کنید،اون وقت تکلیف تو چیه؟
فوری گفتم:سهیل،عشق و محبت حدومرز نداره. باور کن من وقتی گفتم حتی اگه بدونم حسین فقط یک روز زنده است زنش می شم،راست گفتم.همین خود تو،یادت نیست سر گلرخ چقدر با مامان و بابا جرو بحث کردی؟...حالا چون تیپ خونه وزندگی و خانواده گلرخ مثل خود ما بود،مامان و بابا راضی شدند،ولی اگه گلرخ مثل ما نبود،چی؟فقط به خاطر اینکه طرز فکرش یا پول و موقعیت خانواده اش با ما فرق می کرد،ازش می گذشتی؟...هان؟ سهیل جوابی نداد و بقیه راه در سکوت طی شد.سالن زنانه از مردانه جدا شده بود و من و گلرخ جلوی در از سهیل جدا شدیم.
بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید
نظر فراموش نشود