loading...
مجله اینترنتی ضد دختر
چت باکس ضددختر

Chat Box
عضویت در خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه و ارسال مطالب به ایمیل شما

لطفا آدرس ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید

Delivered by FeedBurner

تبلیغات هاستینگ

mehrdad بازدید : 460 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (1)

 خاطرات یک دانشجوی دختر دم بخت
امروز هیچکس از من خواستگاری نکرد!


دوشنبه اول مهر: امروز روز اولي است كه من دانشجو شده‌ام. شماره‌ي كلاس را از روي برد پيدا كردم. توي كلاس هيچ كس نبود، فقط يك پسر نشسته بود. وقتي پرسيدم: كلاس ادبيات اينجاست؟ خنديد و گفت: بله، اما تشكيل نمي‌شه! و در مقابل تعجبم گفت يكي دو هفته‌ي اول كه كلاس‌ها تشكيل نمي‌شود و خنديد. با اينكه از خنديدنش لجم گرفت، اما فكر كنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسيد ترم يكي هستيد يا نه؟ گمانم مي‌خواست سر صحبت را باز كند و بيايد خواستگاري؛ اما شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد نخندد!
***
دو هفته بعد، سه‌شنبه: امروز دوباره دانشگاه رفتم. همان پسر را ديدم. از دور به من سلام كرد. جوابش را ندادم. شايد دوباره مي‌خواست خواستگاري كند. وارد كلاس كه شدم استاد گفت: دو هفته از كلاس‌ها گذشته، تا حالا كجا بوديد؟ يكي از پسرهاي كلاس گفت: لابد خواب بودن. من هم اخم كردم. اگر از من خواستگاري كند، هيچ وقت جوابش را نمي‌دهم چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد طعنه نزند!
***
چهارشنبه: امروز صبح قبل اينكه به دانشگاه بروم از اصغرآقا بقال سر كوچه كيك و سانديس گرفتم. از من پرسيد دانشگاه چه طور است؟ جوابش را ندادم. به نظرم مي‌خواست خواستگاري كند، اما رويش نشد. اگر خواستگاري هم مي‌كرد، قبول نمي‌كردم؛ آخر شرط اول من براي ازدواج اين است كه تحصيلات شوهرم اندازه‌ي خودم باشد!
***
سه هفته بعد شنبه: امروز سرم درد مي‌كرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال تمام مدت جلوي مغازه‌اش نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره ديدمش. اين دفعه كه به مغازه‌اش بروم مي‌گويم قصد ازدواج ندارم تا جوان بيچاره از بلاتكليفي دربيايد، چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم گير نباشد!
***
چهارشنبه: امروز يكي از پسرهاي سال بالايي كه ديرش شده بود به من تنه زد؛ بعد عذرخواهي كرد و بخشيدمش. به نظرم مي‌خواست خواستگاري كند، چون فهميد من چه همسر باگذشتي برايش مي‌شوم؛ اما من قبول نمي‌كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم حواسش جمع باشد و به كسي تنه نزند!
***
دوشنبه: امروز از اصغرآقا بقال 2 تا كيك و سانديس گرفتم. وقتي گفتم دوتا، بلند پرسيد چند تا؟ من هم گفتم دو تا. اخم‌هايش كه تو هم رفت فهميد غيرتي است. حالا مطمئنم كه او نمي‌تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم غيرتي نباشد، اين كارها قديمي شده!
***
دوشنبه: امروز روز بدي بود. همان پسر سال بالايي شيريني ازدواجش را پخش كرد. خيلي ناراحت شدم. دیگر حتي اگر به پايم هم بيفتد با او ازدواج نمي‌كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم وفادار باشد!
***
شنبه: امروز يك پسر بچه توي مغازه‌ي اصغرآقا بقال بود. اول خيال كردم خواهرزاده‌اش است، اما بچه هي بابا بابا مي‌گفت. دوزاريم افتاد كه اصغرآقا زن و بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نكردم. آخر شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زن ديگري نداشته باشد!
***
يكشنبه: امروز همان پسري كه روز اول ديدم آمد طرفم. مي‌دانستم دير يا زود از من خواستگاري مي‌كند. كمي من و من كرد و بعد خواست از طرف او از دوستم "ساناز" خواستگاري كنم و اجازه بگيرم كمي با او حرف بزند. قبول نكردم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم چشم پاك باشد!
***
ترم آخر: امروز هيچ‌كس از من خواستگاري نكرد. من مي‌دانم آخرسر مجبور مي‌شوم زن اكبرآقا مكانيك بشوم!
 

mehrdad بازدید : 367 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)

1
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی!

پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم!

پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است.

پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است.

2
پدر به دیدار بیل گیتس می‌رود.

پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم.

بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است ازدواج کند.

پدر: اما این مرد جوان، قائم‌مقام مدیرعامل بانک جهانی است.

بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است!

3
پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می‌رود.

پدر: مرد جوانی برای سمت قائم‌مقام مدیرعامل سراغ دارم!

مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم.

پدر: اما این مرد جوان، داماد بیل گیتس است.

مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد!

و معامله به این ترتیب انجام می‌شود!

 

mehrdad بازدید : 414 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)

 نگرانیها به پایان رسید
9 راهکار برای اینکه سه سوته عروس شوید:

 دوشیزگان محترم! دیگر نگران بی‌همسر ماندن خود نباشید! ما اینجا چندتا راهکار اساسی برای باز شدن بختتان معرفی می‌کنیم تا مشکلتان سه سوته حل شود! پس این شما و این هم راهکارهای جادویی ما:
1-یکی از بهترین روشها برای ازدواج کردن، این است که يقه‌ی اولين خواستگارتان را دو دستی بچسبيد و انقدر جلسات خواستگاری را لفت دهید که آقاپسر بیچاره و خانواده‌اش، باورشان شود شما تنها گزینه‌ی موجود در عالم هستی هستید که قسمتشان شدید!
2-در جامعه حضور موثر داشته و یک ذره، اجتماعی باشید. گذشت آن زمانی كه دخترها مي‌گفتند: «من اون دختر نارنج و ترنجم كه از آفتاب و از سايه مي‌رنجم!»
3-دعاي باز شدن بخت را دور گردنتان آويزان كنيد، بلکه فرجی شود! يک وقت كتابش را دور گردنتان نندازید كه ممکن است گردن لطيفتان کج و کوله شود!
4-پسر‌هاي فاميل را دریابید! بهترين و دردسترس‌ترين طعمه‌ها! حتی اگر در سنینی که دهانتان بوی شیر می‌دهد، از طرف خانواد‌ه‌ی آنها، کوچکترین ابراز تمایلی به این وصلت شد، با سر دادن یک جیغ نوزادی از سر شادی، رضایت خود را اعلام کنید!
5- انقدر ساده نباشید و به شكل و شمايل ظاهري پسرها اهمیت ندهید! یادتان نرود که همیشه پسرهاي خوشگل، هستند دچار مشكل!
6-در پوشش خود دقت كنيد. لباسهای چسبان و كوتاه فقط آدماي بوالهوس را دورتان جمع مي‌كند. نه کسی که بخواهد مرد زندگی‌تان باشد! برعکس یک پوشش سنگین و موقر می‌تواند افرادی را که واقعا نیتشان ازدواج است به سمت شما جذب کند.
 7- مهمان كه به خانه‌تان می‌آید، مثل این غارنشین‌ها به اتاقتان فرار نکنید! چاي ببريد، پذيرايي كنيد، خلاصه يک چشمه از هنرتان را نمایان کنید كه بعله! ما هم هستيم.
8-تا مامان بابایتان حرف از عروسی‌تان می‌زنند مثل لبوي نپخته سرخ نشويد! دیگر این کارها از سن و سال شما گذشته!
9- و آخرين توصيه اينكه عوض اينكه درگیر عشقهاي خياباني و زودگذر شوید، يک خرده به فكر زندگي آینده‌ی خود باشید و به روابطتان جدی‌تر فکر کنید!

mehrdad بازدید : 733 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (2)

 پشت پرده‌ی دوستی‌های دختران و پسران
رابطه‌هایی که دلها را چینی شکسته می‌کند!


ساعت 45/6 دقیقه است. روی یکی از نیمکت‌های پارک ملت نشسته‌ام و به هیاهوی پارک نگاه می‌کنم. به پچ‌پچ های زن و شوهرهای جوان و خنده‌های ریزشان که گاهی بدجور موجبات حسادت بقیه را فراهم می‌کند، به سر و کله زدن مادرها با بچه‌های کوچکشان، به خانواده‌هایی که میان همه دغدغه‌های زندگی، گوشه‌ای از پارک را برای با هم بودن و کنار هم خوش بودن انتخاب کرده‌اند.

نشستن دو دختر جوان کنارم روی نیمکت و حرف زدنشان رشته افکارم را پاره می‌کند. دوست صمیمی به نظر می‌رسند، یکی از دخترها از بحث و جدلش با یک نفر به اسم پیمان با آب و تاب حرف می‌زند. نمی‌دانم چه می‌شود که من هم با یک سلام و علیک ساده قاطی بحثشان می‌شوم. اسمش شیماست.23سال دارد. با بغض از رابطه‌اش با پیمان و قهر دوروزه‌شان می‌گوید. شیما مترجمی زبان می‌خواند، رابطه‌شان طبق روال این روزها به بهانه شناخت خصوصیات رفتاری همدیگر و با وعده‌ی ازدواج آغاز شده. اینکه هیچکس از نیت و انگیزه آنها خبرندارد بماند. مریم که هم سن و سال شیماست اما عاقل‌تر به نظر می‌رسد مدام می‌گوید: «اگه واقعا راست می‌گه و قصد ازدواج داره باید زودتر خانواده‌ش رو در جریان بذاره. شیما! تو مگه از حساسیت مردای ایرانی خبر نداری؟ از هرکدومشون می‌خوای بپرس! اونا حاضر نیستن با دختری که تو خیابون آشنا می‌شن ازدواج کنن!»

موبایل شیما زنگ می‌خورد و شروع می‌کند به حرف زدن. با ناراحتی می‌گوید: «پیمان! تو خودت گفته بودی رابطه‌مون الکی نیست. قول داده بودی به پدر مادرت بگی. یعنی چی که موقعیتم جور نمی‌شه؟ من تا کی باید خواستگارامو رد کنم به خاطر تو؟» شیما از روی نیمکت بلند می‌شود و همینطورکه راه می‌رود بلندبلند حرف می‌زند.

 

برای خواندن موضوع به ادامه مطلب رجوع کنید...

 

درباره ما
Profile Pic
سلام دوستان گلم این وبلاگ رو واسه همه دختر پسرای گل ایرانی و هموطنای گلم در سراسر دنیا درست کردم. امیدوارم که با فعالیت توی این مکان و بازدید و نظرهاتون من و همکارام رو مشتاق به ادامه کار توی این وبلاگ بکنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در مورد حجاب چیست؟
    نظر شما در مورد وبسایت چيست؟
    تبلیغات متنی
    
    
    تبليغات متني ماهانه 2 هزارتومان
    تبليغات متنی ماهانه 2 هزارتومان
    تبليغات متني ماهانه 2 هزارتومان
    تبليغات متني ماهانه 2 هزارتومان
    لوگو سایت
    مجله اینترنتی ضد دختر
    <a target="_blank" href="http://z3d.ir/"><img width="120" height="85" alt="مجله اینترنتی ضد دختر" src="http://upz3d.xzn.ir/uploads/139110965909061.png" /></a>
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1310
  • کل نظرات : 1597
  • افراد آنلاین : 33
  • تعداد اعضا : 1403
  • آی پی امروز : 418
  • آی پی دیروز : 205
  • بازدید امروز : 1,258
  • باردید دیروز : 449
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 4,028
  • بازدید ماه : 4,028
  • بازدید سال : 107,830
  • بازدید کلی : 3,175,344
  • کدهای اختصاصی
    [Comment_Title] - [Comment_Message] - [Comment_Date]
    آمار گير وبگذر

    سيستم آمار گير زير فقط مخصوص مدير وبلاگ مي باشد و محرمانه است