در شهر قدم میزنیم. به مراکز تفریحی، رفاهی، مذهبی و فرهنگی می رویم و نوجوانان و جوانانی را می بینیم که با ما غریبهاند. همدیگر را نمی شناسیم؛ گاه بهتزده می شویم و گاه به سرمان می زند آیا اینها از سرزمین دیگر آمدهاند؟ به آنها نزدیک میشویم؛ از خنده هایشان لجمان می گیرد و حرف زدنشان را به تمسخر می گیریم. گاه از بودنشان در مکانی که با خانواده مان می رویم، احساس ناامنی میکنیم. زمانی هم احساس غربت به سراغمان می آید و اینگونه می اندیشیم که در این دیار ما غریبیم نه آنها.
چرا؟ چرا این گونه شده است؟ تا چه اندازه باید این موضوع را جدی گرفت؟ آیا این وضع نشان از یک دوره گذار دارد یا در حال تبدیل شدن به فرهنگ غالب نسل یا گروه سنی خاصی از جامعه است؟
برخی، تقصیر این رویدادها را به گردن تکنولوژی میاندازند و اعتقاد دارند که ورود تکنولوژیهای جدید باعث شده تا متولدان دهه 70 شمسی به بعد، زبانی متفاوت با نسلهای پیش از خود داشته باشند. و درست از همینجاست که گرفتاریها آغاز میشود.
نداشتن زبان مشترک و نرسیدن به یک فهم مشترک!
اکنون سرعت تولید و دستیابی به تکنولوژی های جدید همه را غافلگیر کرده است. نوعی بهت زدگی در برابر آنچه بشر در هزاره سوم با آن روبه روست.
وضع ایران اما در مقایسه با...
برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
وضع ایران اما در مقایسه با کشورهای توسعهیافته و صاحب تکنولوژی کمی متفاوت است. چه آنها در یک چرخه زیرسازی شده در گذر زمان، دانش و ابزارهای نوین را آزمایش و تجربه میکنند و کمتر میتوان آن بهتزدگی را در چهرهشان دید. دقیقتر آنکه بهدلیل حضور افراد در متن ظهور و بروز تکنولوژیها، آمادگی دریافت آن را دارند، پس راحتتر با آن برخورد میکنند و در برابرش مسخ نمیشوند. درواقع فرهنگ استفاده از آن را از قبل در خود نهادینه کردهاند. به زبان ساده اینکه، صاحبان تکنولوژی، آن را آموخته و آزمودهاند اما برخورد ما با آن ابزارها و دانش جدید کمی با هیجانات غیر متعارف همراه است.
اجازه دهید بحث را با نمونههای عینی پیش ببریم؛ بازیهای رایانهای، بهترین نمونه این بحث است. در یک دهه اخیر تنوع و تولید اینگونه بازیها در دنیا، جهش فوقالعادهای داشته است. بازیهایی که قابلیت نصب و انجام آنها روی انواع دستگاهها و سیستمها به راحتی امکانپذیر است. نمونه دیگر، دستاوردهای قابل توجه در تولید و عرضه انواع گوشیهای تلفن همراه، تبلت، فبلت، اولترابوک و ... است. دستگاههایی که مجهز به پیشرفتهترین و سریعترین نرمافزارهای روز از جمله آندروید، اپل و ویندوزفون بوده و در کمترین لحظهای کاربر را به دنیای مجازی(اینترنت) وصل میکند.
به نظر ذکر همین دو نمونه و غور در آن برای پی گرفتن بحث بس باشد. دستیابی و دسترسی نوجوان و جوان ایرانی به این نوع تکنولوژیها( قصد نگارنده در این مقال صحبت درباره خوب یا بد بودن نوع تکنولوژی نیست) راه را برای ورود او به دنیای دیگری هموار میکند که تا پیش از این آن را تجربه نکرده است. مهمتر اینکه اغلب آنها آمادگی ورود به آن دنیا را ندارند. این چنین ورودی آن هم برای کاربری که بدون آمادگی در آن قدم میگذارد، نتیجهاش همان است که امروز همه با آن دست به گریبانند. در دنیا و عصری که کودک و نوجوان ایرانی تمام مراحل یک زندگی از تولد تا مرگ را در یک بازی رایانهای به طور کامل بازی و تجربه میکند، ما برای او چه داریم؟ توجه داشته باشید که ایرانیها روزانه 40 میلیون ساعت بازی میکنند.
آنها میخواهند خود را نشان دهند. راهش برای آنها مهم نیست، اما باید راه درست را بیاموزند. می خواهند دیده شوند؛ اما از چه راهی؟ خوردن مواد نیروزا برای اینکه شبیه قهرمانان بدنسازی شوند؟ یا آرایشها و بزکهای غلیظ برای اینکه شبیه هنرپیشهها که نه بلکه شبیه بازیگران دست چندم فیلمهای درجه 4 و 5 سینما شوند.
با این توضیحات، پرسشهای زیادی مطرح است که پاسخ به آنها از سوی شما و نگارنده بهطور قطع میتواند راهگشا و راهحلی برای مشکلات پیش آمده باشد.
نسل دوم و سوم انقلاب چقدر با تکنولوژیهای نوین و موج سوم آشنا هستند؟ چه اندازه از بازی های رایانهای پیشرفته باخبرند و محتوای آن را می دانند؟ چند درصد از بچهها به تکنولوژی های نو دسترسی دارند؟ آیا از آن به خوبی استفاده می کنند؟ چرا میان این نسلها و نسل امروز زبان مشترک وجود ندارد؟ دلیل فاصلهها چیست؟ آیا به آنها چگونگی یافتن دوست خوب را یاد دادهایم؟ آیا به آنها یاد دادهایم چگونه با جنس مخالف ارتباط برقرار کنند؟ ما چقدر خود را به این نسل غریب نزدیک کردهایم؟ برای داشتن زبان مشترک و رسیدن به فهم مشترک چه اندازه تلاش کردهایم؟ چرا واژهها، اصطلاحات و کلمات گفتاری ما و آنها این قدر از هم فاصله دارد؟ چرا نمی توان یک گفت و گوی کوتاه را با آنها آغاز و در مدت زمان مطلوب تداوم بخشید؟ از یکدیگر زود خسته میشویم، سر هم داد میزنیم و درنهایت به نتیجهای نمی رسیم.
اینها که غریبه های شهر ما شدهاند، پسران و دختران ما هستند. باید بپذیریم که به هیچ روی نمی توان جلوی ورود تکنولوژی و دستیابی به آن را گرفت. بلکه باید راه درست استفاده از آن آموخت. در این میان وظیفه پدران و مادران بسیار سنگین است. اگر غفلت کنید و یا آن را بی اهمیت قلمداد کنید و با خود بگویید مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد، اینها که بچهاند و برداشتها و تحلیل های سطحی این چنینی، ناگهان روزگار شما را با تازه ها روبه رو می کند که حتی فرصت متعجب شدن را هم نخواهید داشت. آن زمان می بینید که فرزندتان حتی در خانه شما نیز غریبه است و هرچه هم تلاش کنید نمی توانید با او به یک زبان مشترک برسید.
پسران آرنولد و دختران سوپر استار
ببینید، بشنوید و بفهمید که چه چیزهایی را دوست دارند و چرا؟ چگونه فکر میکنند و چه سلیقه هایی دارند؟ درباره مسائل مختلف شخصی، خانوادگی و اجتماعی نظرشان چیست؟ آنها را کشف کنید.
پدران و مادران عزیز از تکنولوژی عقب نمانید. با آنها آشنا شوید و از فرزندانتان بخواهید که آنها را به شما معرفی کنند و چنانچه لازم است شیوه استفاده از آن را به شما یاد بدهند. در کنار فرزندانتان بنشینید و بازیهای رایانهای مورد علاقهشان را ببینید و بازی کنید. اجازه ندهید که تکنولوژی میانه شما را به هم بزند. از آنها فاصله نگیرید، نه جسمی و فیزیکی و نه روحی، ذهنی و روانی. آنها به شما نیاز دارند و چنانچه پیدایتان نکنند، جایگزینی برای آن پیدا خواهند کرد. نگذارید غریبه شوند.